هموطن ای بر مدار بی بهاریها سلام
خانه زاد رنجها و سوگواریها سلام
هموطن ای در هجوم بادهای هرزه گرد
مرهم زخم کبوترها قناریها سلام
***
دلم میخواد که تهرونو ببینم
همون شهر گل افشونو ببینم
دلم میخواد کنار کاکلیها
بریزم اشک و اکنونو ببینم
کنار ساعت شمس العماره
حقیقتهای عریونو ببینم
هزاران لیلی آشفته گیسو
هزاران کشته مجنونو ببینم
هزاران خفته درهرسینه فریاد
هزاران خشم پنهونو ببینم
نمی دونم چه حالی دارم آنروز
که آهوی هراسونو ببینم
سیه پوشیده مادرهای غمگین
پدرهای پریشونو ببینم
بهارا جلوه کن درخاک ایران
نمی خواهم زمستونو ببینم
برای خاطر گلدون خشکم
ببار ای ابر بارونو ببینم.
*این تنها ترانه ی من است که در سال 57 توسط خواننده ی همشهری ام روانشاد «منوچهر سخائی»اجراشد ولی متاسفانه هیچوقت مجال انتشار نیافت.
بازدید امروز: 403
بازدید دیروز: 511
کل بازدیدها: 820104